جدول جو
جدول جو

معنی تفت هدائن - جستجوی لغت در جدول جو

تفت هدائن
حرارت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَءْ)
کمی در تابه برشته کردن. کمی سرخ کردن. بی روغن و آبی حرارت دادن به چیزی، در ظرفی برآتش نهاده. در آشپزی بودادن چنانکه آرد حلوا را در تابه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تفت دادن گوشت و مانند آن. کمی حرارت دادن تا رنگ آنها بگردد حرارت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
حرارت دادن، داغ کردن، نیمه سرخ کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رها کردن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
بله گفتن عروس به داماد
فرهنگ گویش مازندرانی
قورت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
یک باره و ناگهانی ظرف آب را خالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دولا شدن و باسن را به هوا بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را به منظور عبرت و تنبیه با خشم تکان دادن، تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
مال کسی را خوردن، پنهان کردن و انکار نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی